فضایلی از بزرگترین مربّی عالم !
در نوشتار گذشته، به بررسی آن دسته از فضائل امیرمومنان على علیه السلام پرداختیم که یا اکتسابی یودند و یا غیر اکتسابى و غیر م?ثر در شخصیت آن حضرت بود. اکنون به دسته دیگری از فضایل ایشان که غیر اکتسابى اما در عین حال م?ثر در شخصیت آن بزرگوار است، نظر می افکنیم. فضایل غیر اکتسابى و م?ثر در شخصیت این دسته از فضائل، با این که منشأ الهى دارد، لکن در زندگى و کیفیت شکل گرفتن رفتارها، سیره و سنّت آن حضرت تأثیر دارد. تولد در خانه کعبه، شخصیت حضرت على علیه السلام را تغییر نمىدهد و تنها، کرامت و شرافتى الهى است تا مردم متوجه شوند که این انسان با سایر انسانها تفاوت دارد. لکن برخى موهبتهاى خدادادى و غیر اکتسابى که به امیرالم?منین علیه السلام و انبیا و اولیاى دیگر عطا شده است، در شکل گرفتن شخصیت، زندگى، اعمال، سیرت و سنّت آن بزرگواران تأثیر داشته است؛ موهبتهایى مثل درک و فهم، دلِ بیدار و روح با صفا.
البته ما نمىدانیم حقیقت این مواهب چه بوده است، اما آثار آنها را درک مىکنیم. ما نمىتوانیم آن نورانیت دل و صفاى باطن را درک کنیم؛ ولى قراین و آثار فراوانى از آن بزرگواران نقل شده که تعبیرى ندارد جز این که بگوییم این آثار در نتیجه نورانیت قلب و صفاى روح ایشان بوده است و وجود این بزرگواران «وجودى نورانى» است. این تعبیر در قرآن و نیز در روایات بى شمارى از طریق سنّى و شیعه آمده است. بر اساس روایات، پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام وجودى نورانى دارند و قبل از این که در این عالم به صورت وجود جسمانى ظاهر شوند، خداوند متعال نور آنها را خلق کرده است.(1) البته ما حقیقت این تعابیر را درک نمىکنیم و نمىدانیم که آیا نور ایشان از جنس نورى است که ما به چشم مىبینیم یا نورى دیگر است؟ البته بعید است از جنس این نور باشد. همین قدر مىدانیم که این بزرگواران حقیقتى بسیار متعالى، شریف و مقدس هستند و ما عنوانى پاک تر و ارزنده تر از «نور» نداریم که در مورد آنها به کار بریم؛ همانطور که درباره خداوند مىگوییم: «اللّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (نور /35)، و لفظ مناسب دیگرى نداریم که بتوانیم با آن، رابطه خدا با عالم هستى را توضیح دهیم. خداوند مى فرماید: «خدا نور آسمانها و زمین است» و در روایات آمده است که خداوند از نور خود نور واحدى را آفرید که بعد از خلقت حضرت آدم علیه السلام در صلب او قرار داده شد.(2)
این نیز کرامت و نورانیت دیگرى بود که خدا به آن حضرت عطا کرده بود و خود ایشان در کسب آن نقشى نداشت. مگر امکان دارد انسان در حالى که طفلى شیرخواره است چنین کرامات و مقاماتى را به اختیار خود کسب کند؟! این فضیلت از آن دسته موهبتهاى الهى و غیر اکتسابى بود که در شکل گرفتن شخصیت، رفتار، سیره و سنّت آن حضرت م?ثر بود
در این جا نیز ما نمىتوانیم مفهوم قرار گرفتن نور در صلب حضرت آدم علیه السلام را درک کنیم؛ اما روایات زیادى وجود دارد که بسیارى از آنها را اهل تسنن نیز نقل کردهاند و در آنها چنین تعبیراتى نقل شده است. بر حسب روایات، این نور از صلبى به صلب دیگر منتقل مىشد تا زمانى که به صلب عبدالمطلب رسید. در این مرحله نیمى از این نور در صلب عبدالله قرار گرفت که از آن پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله آفریده شد و نیم دیگر آن در صلب ابوطالب قرار داده شد و از آن امیرالم?منین علیه السلام آفریده شد؛ یعنى تا آن زمان این دو نور اتحاد داشتند و نور واحد بودند.(3) این حقیقت نورانى به گونهاى است که حتى زمانى که این بزرگواران در شکم مادر بودند، بیش از من و شما کمالِ عقل و قدرت درک و فهم داشتند. اهل بیت علیهم السلام به گونهاى بودند که قبل از تولد و در شکم مادر بیش از فیلسوفان ما قادر به درک مطالب بودند. این بزرگواران حتى قبل از تولد تسبیح خدا مىگفتند و هنگامى که متولد مىشدند و به این عالم قدم مىگذاشتند، به سجده مىافتادند. طبعاً درک حقیقت این عوالم و مقامها، براى انسانهاى عادى نظیر ما میسّر نیست.(4)
نور در بیان نور
در مورد حضرت على علیه السلام ممکن است بعضى تصور کنند که ایشان هم طفلى مثل اطفال دیگر و انسانى مثل انسانهاى دیگر بوده اند. براى تحقیق این مسأله بهتر است به کلام خود امیرالم?منین علیه السلام مراجعه کنیم و ببینیم خود آن حضرت درباره خودش چه مىگوید؛ چرا که ما معتقدیم این بزرگواران سخنى به گزاف نمىگویند.
در یکى از خطبههاى معروف نهج البلاغه به نام «خطبه قاصعه» امیرالم?منین علیه السلام ابتدا به شخصیت پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله اشاره مىکند. امیرالم?منین علیه السلام مىفرماید:
«هنوز رسول خدا شیرخوار بود که خدا بزرگ ترین فرشتهاش را قرین او قرار داد،تا او را به بهترین کارها راهنمایى کند».(5)
طبق فرمایش حضرت امیر علیه السلام، پیغمبر صلى الله علیه وآله از زمان شیرخوارگى تحت تربیت و مراقبت بزرگ ترین ملک آسمانى بوده است. آن حضرت با برخوردارى از این تربیت الهى، قبل از رسالت نیز مرتکب سهو و خطا نمىشد و حتى لحظهاى به خدا شرک نورزیده و از یاد خدا غفلت نکرد. در آن زمان هنوز شریعت اسلام نازل نشده بود، ولى آن ملک آنچه را که آن حضرت مىبایست انجام دهد، به ایشان الهام مىکرد.
در این جا این س?ال به ذهن مىآید که ذکر این مطلب در این خطبه چه مناسبتى داشته است؟ با دقت در ادامه خطبه مناسبت آن روشن مىشود. حضرت در ادامه مىفرماید:
«زمانى که من متولد شدم رسول خدا مرا در آغوش گرفت و به سینه خود چسبانید، غذا را در دهان خود مىجوید و به دهان من مىریخت تا تناول کنم ...».
یعنى پیامبر صلى الله علیه وآله تربیت شده فرشته الهى بود و من تربیت شده پیغمبر صلى الله علیه وآله هستم. گوشت و پوست حضرت على علیه السلام از آب دهان مبارک پیغمبر اکرمصلى الله علیه وآله رویید. زمانى که آن حضرت هنوز دندان غذا خوردن نداشت، پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله غذا را در دهان خود مىجوید و به دهان على علیه السلام مىگذاشت. حضرت امیر علیه السلام در این خطبه تعبیرات عجیبى دارد؛ از جمله مىفرماید:
«من در سن طفولیت، عطر بدن رسول خدا را استشمام مىکردم و از آن لذت مىبردم. حضرت رسول آن چنان مرا به سینه خود مىچسباند که من نفسهاى او را احساس مىکردم و از بوى بدن او لذت مىبردم. از همان ابتدا پیامبر به تربیت من همت گماشت و هر روز درسى به من مىداد و علمى به من مىآموخت.»
من در سن طفولیت، عطر بدن رسول خدا را استشمام مىکردم و از آن لذت مىبردم. حضرت رسول آن چنان مرا به سینه خود مىچسباند که من نفسهاى او را احساس مىکردم و از بوى بدن او لذت مىبردم. از همان ابتدا پیامبر به تربیت من همت گماشت و هر روز درسى به من مىداد و علمى به من مىآموخت
حضرت رسول همان علومى را که از ملایکه دریافت مىکرد به حضرت على علیه السلام تعلیم مىداد.
سپس اضافه مىفرماید:
«حتى زمانى که بررسول خدا وحى نازل شد، من صداى عجیبى را شنیدم که شبیه ناله سوزناکى بود. گفتم: یا رسول الله! این چه صدایى است؟ آن حضرت فرمود: این ناله شیطان است که بعد از بعثت من، دیگر از گمراه کردن بندگان خدا ناامید شده است.»
جالب این است که پیامبر صلى الله علیه وآله در ادامه فرمود:
« اِنَّکَ تَسْمَعُ ما اَسْمَعُ و تَرى ما اَرى اِلاّ اَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِىٍّ؛ هر چه من مىبینم تو نیز مىبینى و هر چه من مىشنوم تو نیز مىشنوى، جز این که تو پیامبر نیستى».
حضرت على علیه السلام مىفرماید: «من نور نبوت را در چهره رسول خدا مىدیدم و صداى وحى را مىشنیدم».
البته وحى بر پیغمبر صلى الله علیه وآله نازل مىشد و مخاطب آن پیغمبر صلى الله علیه وآله بود، اما حضرت على علیه السلام نیز صداى وحى را مىشنید.
این نیز کرامت و نورانیت دیگرى بود که خدا به آن حضرت عطا کرده بود و خود ایشان در کسب آن نقشى نداشت. مگر امکان دارد انسان در حالى که طفلى شیرخواره است چنین کرامات و مقاماتى را به اختیار خود کسب کند؟! این فضیلت از آن دسته موهبتهاى الهى و غیر اکتسابى بود که در شکل گرفتن شخصیت، رفتار، سیره و سنّت آن حضرت م?ثر بود.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منبع: استاد مصباح یزدی، کتاب «در پرتو ولایت»، صص 21-29. (با تلخیص)
:: برچسبها:
عصر انتظار,حجاب فاطمی,نشانه های ظهور,قیام آخرالزمان,مهدویت,